با یاد حق
عوام و آحاد مردم کوچه و بازار ورزش و ورزشکار را نمادی از مرام و معرفت و افتادگی و جوانمردی می انگارند. بسی جای نیک بختی، ولی وقتی که میبینی آنان که به این صفات نیکو وصل شده اند نا مهربانی میکنند و برانگیخته میشوی و انگشت به دهان می گزی!!
وای ما را چه میشود؟
قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را؟
خبر مسرت بخش بازگشت با اقتدار و بر حق بنیان گزار قهرمانی ورزش بدمینتون زنجان آنقدر بر دلم نشست که چرخ گردون را در عجب ماندم و خندیدم، که این چیست؟ چه می خواهی مرا بیاموزی؟
آنان که تا دیروز در نقش دایه های دلسوزتر از مادر تا توانتستند بر مرکب اهانت و تهمت و توهین و کذب سوار شدن و تازیدن و مرا محکوم کردند که چرا در مقابل استاد بزرگت ایستادی و نامردی کردی، حتی از اهانت و توهین به عزیزان و همسر و خانواده من نیز دریغ نکردند، حال خود در روبروی کرسی انتخابات به مقابله با همان فرد نشستند؟
کرسی ریاست عوض شده و یا انصاری خدایی نکرده دیگر مهره ی شما نیست؟ برای کسب این کرسی چه ها که نکردند؟ چه اهانت هایی که نماند ننوشته باشند؟ خداوندا تو شاهدی که اگر کسی در این زمانه شهادت بدهد که من حقیر دست خطی نامه بر علیه کسی نوشته باشم و یا توهین به خود شخص یا خانواده محترم شخص کرده باشم من در محضر تو کمتر از سگان هستم.
کجاییند اکنون آن لشکر شکست خورده که ظهر در صف نماز علی و شب در محفل معاویه؟ ریا و مکر و کذب و منیت و من من من دیگر بس است. انتخاب شایسته استاد انصاری درسی به همه آموخت که دوست و دشمن و اشخاص و شخصیت آنان شناخته شود، و بمانند که آنانی که در سیاه چال حسد خانه دلشان به غیر از سیاهی رنگ دیگری نمی بینند. آنان که آدرس غلط به استاد انصاری دادند یادشان رفت من در کنار ایشان نزد وزیر بودم. من مرتضی ولی دروی هستم مردانه میجنگم و مردانه میگویم به لطف و کرم حضرت حق و اگر حرفی داشته باشم در روبروی میگویم خنجری ندارم که از پشت بزنم. رسم من دست گرفتن است نه دست پس زدن. حرف را با ادب در حضورت میگویم و گفتم، نه در شب نامه و پیامک های توهین آمیز.
استاد انصاری، بزرگ من پدر من: کرسی ریاست برای هیچ کس ابدی نیست مگر یاد و خاطره که آن هم باید بر اصول عدالت و مروت استوار باشد و بر دل حکومت شود. این ریاست هیات بر شما مبارک باد. و در آخر آنان که دیروز را فراموش کردند تلنگری گران باشد تا از خواب غفلت بیدار شوند و پس از این اگر عزم جنگ دارند مردانه نه... در پایان این قطعه همه دوستان و رفقا را از ما بس است. یا خدای افتادگان و خاکساران
گر حریف بزم مایی باده را مردانه نوش